حکایت ترجیح رنج به تنهایی

Hooman Mazin
انتشارات ابری
2 min readMay 21, 2020

--

سال ۲۰۱۴ یک مطالعه روانشناسی انجام شد و مقاله اش در مجله ساینس چاپ شد که نتیجه اش حیرت انگیزه.

تعدادی داوطلب را به آزمایشگاه بردند و بهشون به وسیله یک دستگاه، شوک الکتریکی وارد کردند. درد این شوک چیزی ما بین یک نیشگون ساده یا دردی نزدیک به تیرکشیدن دندون بود. بعد از هر شرکت کننده خواستند که نظرش را راجع به این تجربه بنویسه. همه شرکت کننده ها تقریبا معتقد بودند که تجربه دلپذیری نبود. ازشون پرسیدند: آیا دوست دارید دوباره تکرار بشه؟‌ نه.

در ادامه آزمایش از هر داوطلب خواستند در اتاقی تنها بشینه و به چیزهای خوب فکر کنه و هیچ کاری انجام نده. صرفا فقط نشستن و فکر خوب کردن و شاد بودن، همین.

مدتی که باید در اتاق تنها می نشستند در آزمایشهای مختلف بین ۶ تا ۱۵ دقیقه بود. لحظه آخر قبل از اینکه آزمایشگر از اتاق خارج بشه، یهو برمی گرده و به داوطلب میگه: راستی در این مدت اگر دلت بخواد می تونی از دستگاه شوک الکتریکی هم استفاده کنی و به خودت شوک بدی!

حدس می زنید چند درصد آدمها به جای نشستن در تنهایی و فکر کردن به چیزهای خوب و شاد، رفتند سراغ دستگاه شوک دهنده که قبلا دردش را کشیده بودند و به خودشون شوک دادند که درد بکشند؟‌

دو سوم مردها و یک سوم زنها بطور خود خواسته و با وجود آگاهی از دردش و داشتن تجربه قبلی دوباره رفتند سراغ دستگاه و حداقل یکبار دیگه به خودشون شوک الکتریکی وارد کردند. در یک مورد یکی از شرکت کننده ها به خودش بیش از ۱۹۰ بار شوک وارد کرد بطور متوسط هر ۶ ثانیه یک بار.

در دورانی به سر می بریم که آدمها ترجیح میدند سرشون به چیزی مشغول باشه حتی اگر اون چیز باعث درد و رنجشون میشه ولی لحظه ای با خودشون و افکارشون تنها نباشند. این مقاله خیلی من را به فکر فرو برد که آیا بطور خود خواسته مواردی هست که دارم درد و رنجی که ازش آگاه هستم را به خودم تحمیل می کنم برای اینکه مثل اون شرکت کننده های آزمایش با خودم و افکارم تنها نباشم؟ شاید فکر کردن راجع بهش برای شما هم جالب باشه.

عنوان مقاله برای مطالعه بیشتر:

“Timothy D. Wilson and others, “Just Think: The Challenges of the Disengaged Mind,” Science 345, no. 6192 (July 2014): 75–77.”

--

--