هزینه های تحصیل در کانادا

Seo Gold
13 min readJan 28, 2020

--

برای دریافت مشاوره رایگان جهت تخمین هزینه تحصیل در کانادا به سایت رسمی آریاناپارس مراجعه کنید

این روزها به دلیل محدود شدن رشته های تحصیلی برای مهاجرت به کانادا یکی از روشهای تثبیت مهاجرت برای قشر تحصیل کرده اینه که از طرف یک شرکت کانادایی دعوت به کار داشته باشن.

این دعوت به کار یکی از شرطهای پذیرفته شدن پرونده مهاجرتی شماست. البته اگر رشته تحصیلی شما توی لیست مهاجرت هست نیاز به چنین دعوتنامه ای ندارین [لینک]. اگه سری به سایت مهاجرت کانادا بزنید اطلاعات زیادی در این زمینه نداده است

همیشه رفتن به کالج و دانشگاه، موفقیت سریع و حقوق بالا را ضمانت نمی کند. اگر به این موضوع اعتقاد دارید، فهرست مشاغل پر درآمد در کانادا را که نیازی به تحصیلات دانشگاهی ندارند، بخوانید.

1.مشاور املاک و مستغلات

میانگین حقوق و دستمزد: حداکثر تا 144,000 دلار در سال

بیش از 800 عنوان شغلی در این رابطه در سایت Indeed موجود می باشد.

2.راننده کامیون

میانگین حقوق و دستمزد: حداکثر تا 140,000 دلار در سال

بیش از 10,000 عنوان شغلی در این رابطه در سایت Indeed موجود می باشد.

3.خلبان

میانگین حقوق و دستمزد: حداکثر تا 120,000 دلار در سال (با توجه به آژانس های هواپیمایی متغیر است)

بیش از 1500 عنوان شغلی در این رابطه در سایت Indeed موجود می باشد.

4.سرپرست فروش و بازاریاب

میانگین حقوق و دستمزد: حداکثر تا 110,000 دلار در سال

بیش از 4500 عنوان شغلی در این رابطه در سایت Indeed موجود می باشد.

5.تکنسین برق

میانگین حقوق و دستمزد: حداکثر تا 75,000 دلار در سال

بیش از 1500 عنوان شغلی در این رابطه در سایت Indeed موجود می باشد.

6.راننده ترانزیت

میانگین حقوق و دستمزد: حداکثر تا 72,000 دلار در سال

بیش از 1500 عنوان شغلی در این رابطه در سایت Indeed موجود می باشد.

7.طراح صفحات وب

میانگین حقوق و دستمزد: حداکثر تا 78,000 دلار در سال

بیش از 5000 عنوان شغلی در این رابطه در سایت Indeed موجود می باشد.

8.لوله کش

میانگین حقوق و دستمزد: حداکثر تا 74,000 دلار در سال

بیش از 700 عنوان شغلی در این رابطه در سایت Indeed موجود می باشد.

9.آتش نشان

میانگین حقوق و دستمزد: 70,000–100,000 دلار در سال (با توجه به شهر و منطقه متغیر است)

بیش از 100 عنوان شغلی در این رابطه در سایت Indeed موجود می باشد.

10.مشاور شراب (Sommelier)

میانگین حقوق و دستمزد: حداکثر تا 68,000 دلار در سال

بیش از 100 عنوان شغلی در این رابطه در سایت Indeed موجود می باشد.

حال وقتی شما دانشجوی تحصیلات تکمیلی یا همان graduate student می شوید در واقع با پرداخت حق عضویت سالانه به مبلغ ۳۶.۸۵ دلار عضو SOGS در دانشگاه وسترن می شوید که مخفف Society of Graduate Students است یعنی جامعه/انجمن دانشجویان تحصیلات تکمیلی که همین باعث می شود یکسری تسهیلات و کمک هزینه های پزشکی و غیره شامل حالتان شود.

https://www.youtube.com/watch?v=OUTOCUhTQMw

هزینه های تحصیلات تکمیلی در کانادا

خب، می دانید و اگر هم نمی دانید بدانید که هزینه های دندانپزشکی در کانادا بسیااااار زیاد و دور از جان شما کمرشکن است! خدا نکند نیاز به پر کردن یک دندان داشته باشید تازه بدون عصب کشی، حدود ۳۰۰-۵۰۰ دلار به طور میانگین باید بپردازید اگر عصب کشی هم داشته باشید می شود چیزی حدود ۷۰۰-۸۰۰ دلار و به بالا بسته به نوع دندان و کوچکی و بزرگی و … خب این هزینه ها برای یک دانشجو که منبع درآمدش همان حقوق حدود ۱۳۰۰ دلاری در ماه است خیلی سنگین است. به همین دلیل است که یکی از چیزهایی که به همه توصیه می شود این است که قبل از آمدن به کانادا در کشور خودتان دندان هایتان را درست کنید تا هزینه های اینچنینی بر شما تحمیل نشود. SOGSدر وسترن سالانه ۵۰۰ دلار از هزینه های دندانپزشکی دانشجو را تقبل می کند و این به نوبه ی خود کمک خوبی ست. البته SOGS تنها ۸۰ درصد هزینه های اینطوری را پوشش می دهد و ۲۰ درصد بقیه را باید خودتان بپردازید و البته برای بهره مندی از کمک هزینه های درمانی SOGS مبلغی حدود ۳۹۴ دلار برای یک سال می پردازید که این در برابر کمک هزینه هایی که SOGS ارائه می دهد واقعاً ناچیز است.

این را هم عرض کنم که SOGS در دانشگاه های دیگر با اسمهای دیگری وجود دارد. حال هر کدامشان یک چینش واژگانی داشته اند برای نامیدن این انجمن و مخففش را استفاده می کنند. بنده از نام دقیق این انجمن در دانشگاه های دیگر بی خبرم اما می دانم که چنین انجمنی برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی وجود دارد.

برای فیزیوتراپی، ماساژ درمانی، چشم پزشکی (هر دو سال یک بار ۲۰۰ دلار) و انواع دیگر درمان های پزشکی و پیراپزشکی و … چنین کمک هزینه های را لحاظ کرده اند که خب چنین چیزهایی را در ایران نداشتیم به عنوان بیمه ی دانشجویی و … شاید الآن باشد اما یادم هست زمان ما فقط کسانی که از طرف خانواده بیمه ی درمانی نداشتند ظاهراً می توانستند بیمه ای از دانشگاه بگیرند که آن هم همچین چیز خاصی نبود به همان صورتی بود که بیمه های دیگر بود. البته من این را به صورت خیلی تار و کدر در خاطر دارم شاید اشتباه می کنم که چنین چیزی وجود داشت.

مورد دومش همین کارت اتوبوس های واحد است که تنها وسیله ی نقلیه ی عمومی در شهر لندن انتاریوست. هزینه ی هر کارت اتوبوس هفتگی با تعداد مسافرت های نامحدود درون شهری ماهانه حدود ۸۱ دلار است برای بزرگسالان. این در حالیست که همه ی دانشجویان وسترن از لیسانس تا دکترا و فوق دکترا می توانند از این کارت ها بهره مند شوند تنها با پرداخت چیزی حدود ۸۰ دلار برای یک ترم تحصیلی که ۴ ماهه است. یعنی یک چهارم هزینه ی کارت اتوبوس را از دانشجو می گیرند.

هزینه تحصیلات تکمیلی دستیار تدریس در کانادا

حال، اگر دانشجوی تحصیلات تکمیلی دستیار تدریس هم باشد که دیگر نور علی نور می شود. بخاطر اینکه برای TA ها یک اتحادیه ای به نام Graduate Teaching Assistant Union وجود دارد که تنها در صورت TA بودن، دانشجو می تواند از مزایای آن بهره مند گردد. آنجا هم یک Extended Health Plan دارد به مبلغ ۴۹۹ دلار سالانه که شما می توانید هر آنچه را که SOGS پوشش نداده است با این مبلغی که سالانه برای هر دانشجوی TA تعلق می گیرد پوشش دهید و هزینه های درمانی تان به سمت صفر متمایل شود.

تجربه ی خود بنده نمونه ی واضحی از این تسهیلات دانشجویی و دانشجویی کردن در کاناداست. بنده مدت زیادی ست که بر اثر فشار کار و کار مداوم با لپ تاپ دچار سردردهای شدیدی می شدم و می شوم که می بینید دو سه روز به طور مستمر ادامه دارد… به پزشک مراجعه کردم و ایشان برای مطمئن شدن از عملکرد صحیح چشمها به من پیشنهاد دادند به چشم پزشک هم مراجعه کنم.

خب، از طریق SOGS هر دانشجوی تحصیلات تکمیلی برای کارهای مربوط به چشم پزشکی هر ۲ سال یکبار ۲۰۰ دلار سهمیه دارد. ۹۰ دلارش برای چکاپ کامل چشم هزینه می شود و می ماند ۱۱۰ دلار دیگر. من در طی ۲ سال گذشته از این سهمیه ام استفاده نکرده بودم و کل ۲۰۰ دلار را داشتم. پس از معاینه، دکتر به من پیشنهاد استفاده از عینک را داد. اما جانم برایتان بگوید از «عینک در کانادا!» همانطور که دندانپزشکی در کانادا هزینه های سرسام آوری دارد در مقایسه با ایران هزینه ی عینک هم در کانادا بالاست و شاید ارزان ترین عینک چیزی حدود ۱۵۰-۲۰۰ دلاری دربیاید. البته برای کسی که یک کار معمولی با ماهانه ۲۵۰۰-۳۰۰۰ دلار درآمد دارد این هزینه چیزی نیست و همیشه هم که اتفاق نمی افتد که! اما برای دانشجوها هزینه ی قابل توجهی ست خب. البته در کل، اگر بخواهید نسبت به ایران مقایسه کنید می بینید با دلار ۴۲۰۰ ی هم باز عینک ۱۰۰ دلاری بی کیفیت می شود ۴۲۰ هزار تومان که مبلغ کمی نیست. بنده رفتم عینک انتخاب کنم و چون به آفتاب و برف نیز حساسیت دارم ناگزیر از انتخاب لنز فتوکرومیک شدم که هر کدام از اینها یک مبلغ اضافی ای روی قیمت نهایی آورد و عینک بنده ناقابل بالای ۵۰۰ دلار درآمد که آن زمان دلار کانادا که ۱۰ هزار تومان بود می شد ۵ میلیون تومان ایران. البته که نمی شود با نرخ دلار نوسان دار مدام تبدیل قیمت کرد چون اگر همان دلار می شد ۱۰۰۰ تومان خب قیمت عینک به تومان هم پایین می آمد. اما می خواهم این را عرض کنم که ۵۰۰ دلار برای عینک در همین کانادا هم خیلی پول است چه برسد به تبدیلش به پول ایران. ما دو نفری ماهانه ۲۵۰-۳۰۰ دلار هزینه ی خوراکمان است و من تقریباً دو برابر آن را به عینک دادم. مسلماً اگر آن زمان دستیار تدریس نبودم دست نگه می داشتم برای خرید عینک! چون از ۲۰۰ دلار سهمیه ی عینکم فقط ۱۱۰ دلارش مانده بود و باقی پول را که می شد ۳۸۰ دلار به بالا باید خودم می پرداختم و نمی خواستم چنین هزینه ای را از جیب بدهم. اینجا بود که کمک هزینه ی درمانی GTA Union به دادم رسید و باقی پول را از طریق آنجا پرداخت کردم و عینک بنده برایم رایگان درآمد.

و اما سردردم، بعد از بررسی های فراوان و ام آر آی و سالم درآمدن آن شکر خدا به این نتیجه رسیدیم که دلیلش استرس زیاد و کار زیاد با لپ تاپ است و چون روزها و هفته ها نمی توانستم نوشتن تز را ادامه دهم پزشکم یک گواهی پزشکی دادند مبنی بر اینکه بنده نیاز به یک استراحت مابین تحصیل دارم و مجبور شدم ترم پاییز امسال را مرخصی بگیرم تا اندکی از فشار کارم کمتر شود. درواقع، بنده دوباره از ژانویه ی ۲۰۱۹ به طور رسمی به دانشگاه برگشته ام و شکر خدا از آن سردردهای خیلی وحشتناک کاسته شده است و اکنون فقط سردردهای وحشتناک و نمیه وحشتناک دارم

آب و هوای کانادا برای ادامه تحصیل در کانادا

در این چند روزی که گذشت آمریکای شمالی که کانادا هم شاملش است دچار سرمای بی سابقه ای شده اند که حتی گویا در آمریکا چندین بچه هم جان خود را به خاطر سرما از دست داده اند.

تحصیل در کانادا آنقدرها هم که فکر می کنید ساده نیست ! باور کنید

یک جا یک هشدار خواندم که کافیست ده دقیقه در این هوا در بیرون بمانید تا اندامهای داخلی تان شروع به یخ زدن بکنند.

دمای هوا کلاً منفی ۲۰ به پایین تر و Feels like اش در حدود منفی ۳۶ تا منفی ۳۹ بود همین دیروز و پریروز و شب

تصورش هم اندامهای داخلی آدم را می خشکاند چه برسد به درکش

من که از یک شنبه ی هفته ای که گذشت حتی جرأت نکردم تا دم در ساختمان هم بروم بیرون و البته نیازی هم نبوده وگرنه ناگزیر از خروج از خانه می بودم مثل همه ی آن بقیه…

خدا را شکر که ما کرسی مان را دایر کرده ایم تا گرمای دلنشین طب سنتی وار به جانمان رخنه کند.

البته امکانات گرمایشی خانه خوب است اما کرسی یک چیز دیگری ست

خواستم چند عکس از هوای اینجا بگذارم البته نیازی به بیرون رفتن و عکس گرفتن نیست هوا به قدری ناجوانمردانه سرد است که شیشه ی پنجره ی دو جداره یخ زده است و به خوبی گویای دمای بیرون هم هست.

و این یک یا دو روز بعد تر

و این یکی از یک زاویه ی دیگر

این هم هست هنریش کرده ام مثلاً

جالب اینکه آن قسمتی که یخ زده تصویر بیرون را واضح تر نشان می دهد تا باشد از این نوع یخ زدگی ها

این هم در بالکن است که از ساختمان روبرویی با بازتابش نور روی یخ های خطی شیشه و توری وسط درِ دو جداره به این شکل درآمده است. همه ی آن جاهایی که برق می زند و می درخشد یخ است عزیزان! حیف که دوربین وضوحش به اندازه ی چشم غیرمسلح نیست که آنچه را با چشمم می دیدم به تصویر بکشم.

و اما شاهکار یک روز سرد سرد سرد و درخت عریان و آسمان شده است این تصویر پایین

البته از پشت شیشه ی ماشین این عکس را شکار کرده ام و از قسمت آبی بالای شیشه ی جلوی ماشین.

البته که چشم ها را باید شست و جور دیگر به همه چیز نگاه کرد وگرنه از این تصاویر در اطراف همه مان پر است اما به قدری درگیر هستیم که بی توجه از کنارشان عبور می کنیم…

در پایان، می خواستم این نکته را دوباره برای خوانندگان قدیمی و جدید این صفحه عرض کنم که:

بنده از این عکس در و دیوار و زندگی را به اشتراک گذاشتن خوشم نمی آید

بنا به خیلی از دلایل که بعضی هایشان پیش از این بیان شده است. اگر اینجا عکس هایی می بینید بنا به درخواست دوستان است و خودشان درخواست کرده و رضایت داده اند و البته بنده هم با ملاحظات خاصی این عکس ها را می گذارم که یک وقت خدای ناکرده کسی به هر طریقی ناراحت نشود و هر بار با خودم کلنجارها می روم که «خدایا! کدام کار درست است؟!»

این را عرض کردم که یک وقت چنین برداشتی نکنید که : خوش به حالشان چقدر شاد و سرخوش هستند دم به دقیقه عکس می گیرند یا خوش به حالشان برف دارند یا خوش به حالشان … البته که هر که برفش بیش سرمای جانگدازش هم بیش

سینوزیتش هم بیش

سردردهای فاجعه آمیز چند روزه اش هم بیش

و از زندگی به معنای دقیق کلمه ساقط شدنش طی آن چند روزش هم بیش…

حدیث مفصل این مُجمَلَش هم بیش در بیش

و اما عکس کرسی: صرفاً به این دلیل گذاشتمش که یک حس وطنی به دوستان بدهم. چون برخی ها فکر می کردند (از جمله همسر بنده پیش از آمدن به کانادا) و همچنان عده ای فکر می کنند که در کانادا غذا پیدا می شود؟

آیا غذاهای خودمان را می توانیم در کانادا بپزیم؟ مواد غذایی دارند؟ چه می خورند خدایا؟ و قس علی هذا…

خواستم بدانید که غذا که هیچ، کرسی هم می شود در کانادا دایر کرد

نهایتش یک میز کوچک جلوی مبلی می خواهد و یک پتوی مسافرتی و یک دستگاه کرسی کوچک از ایران آورده شده. شما که اصل وطنی اش را می توانید تهیه کنید ما در غربت مانده ها هم ادایش را در می آوریم. همین.

بگذارید سرم خلوت شود به قدری از نعمت های نهفته و آشکار موجود وطنی که ما اینجا در حسرتشان هستیم برایتان خواهم گفت که نگو…

چند تا مطلب را در چرکنویس گذاشتم که فقط از خاطرم نرود که در چه باره ها قرار است صحبت کنم. فعلاً این عکس ها را دریابید تا خودش هم بیاید.

این عکس ها در روزهای مختلف گرفته شده است بنابراین انواع و اقسام هواهای برفی و آفتابی و یخی و جنگلی را در آنها مشاهده خواهید کرد.

آن جنگل روبرو را که از بالکن ما در عکس زیر دارید مشاهده می کنید در دلش هم خواهیم رفت که بدانید چطور شده است در برابر این هوای سخت و سرد کانادا

نمای دیگری از تصویر بالا (من عاشق این آفتاب دم غروب هستم یک طرز خاصی است به قولی یُدرَکُ وَ لایُنصَف است یعنی درک کردنی و وصف نشدنی).

یک شب برفی که به این صورت شروع شد

از نتایج فردای شب برفی که بر اثر برودت هوا برف هم یخ زده است و بلورآجین شده است به قول اخوان ثالث عزیز

این هم به همان صورت از نتایج بارش برف است هوا هم که قربانش بروم غمباد گرفته است

پارکینگ را مشاهده می فرمایید؟ قبل از اینکه صبح شود می آیند و برف روبی می کنند که فردا مردم اذیت نشوند. نمی گویم صد در صد اما خیلی خیلی بار در حد بالای ۹۰ درصد وقتی برف می بارد فردایش می بینید برف ها را رُفته اند و راه مردم را باز کرده اند. آن چند درصد را برای این نگه داشتم که همین چند روز پیش برای اولین بار دیدیدم که برف خیابان ها تمیز نشده است

و برای خودمان هم جای تعجب داشت که چرا!؟

شاید چون به اندازه ای نبوده است که باعث دردسر مردم شود

ولی خب قبلاً‌تر ها همان برف کم را هم جمع می کردند. به هر حال، اینطوری است دیگر!؟ ما و هزار چیز ندانسته و خبر نداشته…

اینجا در کانادا وقتی در زمستان آفتاب درمی آید باید از فرصت نهایت استفاده را کرد و رفت پیاده روی تا اندکی از این نور و تابش بی نظیر خدادادی بهره مند شد.

این عکس ها نتیجه ی پیاده روی آن روز است از جنگل روبروی خانه ی ما:

قدیم ها به شما می گفتم این آفتاب گول زنک است باورش نکنید و با لباس گرم بروید بیرون به این دلیل زیر است. ببینید! هم آفتاب است هم آب کف زمین یخ زده. برودت هوا را احساس کردید و فهمیدید که بیراه نمی گفتم؟

«درختان اسکلت های بلورآجین» که اخوان عزیز می گوید منظورش اینهاست البته بلورآجین نیستند این بار:

این جنگل برهنه که به قول استاد عزیزم خانم دکتر عرفان نظرآهاری شولای عریانی به تن کرده است نسبت به روزهایی که این درختان سبز و پر از شاخ و برگ هستند به نظرم مهربان تر هستند شاید به این دلیل که نور از لابه لای همین اسکلت های زنده تابیدن گرفته است و مسیر را روشن کرده است. وقتی اینها سبز می شوند این جنگل خیلی تاریک می شود و احساس خوف به آدم دست می دهد.

(در اینجا، آدم منظور خود بنده هستم شاید شما نظر دیگری داشته باشید

).

پارک کوچک بازی و گشت و گذار که پشت جنگل است و خانه هایی که رو به پارک و دیوار به دیوار جنگل حضور دارند…

تا عکسهایی دیگر بدرود…

--

--

Seo Gold
0 Followers

مدرس سئو و دیجیتال مارکتینگ در دانشگاه شریف تهران