از مصائبِ ترجمه
چطور یک مترجم میتواند به راحتی متنِ اصلی را کلّهپا کند
فوکو و پیرواناش با وفاداری به این منطق عملاً به کلی دست از مفهوم ایدئولوژی کشیدند و به جای آن مفهوم ناپایدارتر «گفتمان» را نشاندند. اما این ممکن است به معنای چشم پوشیدن بسیار سریع از تمایزی سودمند باشد. نیروی اصطلاح ایدئولوژی در این ظرفیتش نهفته است که میان آن مبارزات قدرت که تا حدودی نسبت به صورت کلیِ زندگی اجتماعی نقش مرکزی دارند، و مبارزاتی که نقش مرکزی ندارند تمایز قائل میشود. دعوای سر صبحانه زن و شوهر بر سر اینکه دقیقاً چه کسی مقصر است که نان برشته به صورت آن چیز مضحک سیاهرنگ درآمده است لزومی ندارد که ایدئولوژیک باشد. باز چنین است هنگامی که، برای نمونه، کار به درگیر شدن در مسائل قدرت جنسی، باور به نقشهای جنسیتی و مانند آن میکشد. گفتن اینکه این قسم جدلْ ایدئولوژیکی است تفاوتی پدید میآورد، و چیزی آموزنده به ما میگوید، همانگونه که مفاهیم «گسترشخواهانه»تر این واژه چنین نمیکند…
متنِ بالا از صفحهی ۲۹ کتابِ «درآمدی بر ایدئولوژی»، نوشتهیِ تری ایگلتون با ترجمهیِ اکبر معصومبیگی، با رعایتِ دقیقِ همهیِ علایمِ سجاوندی و زیر و زبرگذاریها، نقل شده است. بحث ایگلتون این است: اگر بخواهیم مفهومِ «ایدئولوژی» را چیزی مرتبط با قدرت بدانیم، روایتِ فوکو از قدرت، این واژه را از معنا تهی میکند. از نظرِ فوکو، قدرت همه جا حاضر است و در کوچکترین روابطِ اجتماعیِ انسانها –مثلاً بگومگوهایِ زن و شوهری- نیز خودنمایی میکند. ایگلتون معتقد است اگر مفهومِ ایدئولوژی با چنین معنایِ گستردهای از قدرت گره بخورد، معنای خودش را از دست میدهد. از نظر ایگلتون قدرتِ اصطلاح ایدئولوژی این است که میتواند بینِ مسائلِ حادترِ مربوط به قدرت و مسائلِ پیشِ پا افتادهتر، تمایز بگذارد. ایگلتون طبقِ معمول میخواهد با مثالی ساده، منظورش را توضیح دهد: مقایسهیِ «بگومگوهای یک زوج سرِ میزِ صبحانه» و «بحث بر سر مسائل جنسیتی و نقشهایِ مربوط به آن». یک بارِ دیگر این بخشِ متن بالا را مرور کنیم:
دعوای سر صبحانه زن و شوهر بر سر اینکه دقیقاً چه کسی مقصر است که نان برشته به صورت آن چیز مضحک سیاهرنگ درآمده است لزومی ندارد که ایدئولوژیک باشد. باز چنین است هنگامی که، برای نمونه، کار به درگیر شدن در مسائل قدرت جنسی، باور به نقشهای جنسیتی و مانند آن میکشد…
از این دو جمله چنین برمیآید که نه بگومگویِ زن و شوهرِ داستانِ ما اهمیتی ایدئولوژیک دارد و نه درگیر شدن در مسائلِ قدرتِ جنسی و باور به نقشهایِ جنسیتی! اصلِ مطلب را مرور کنیم:
Faithful to this logic, Foucault and his followers effectively abandon the concept of ideology altogether. Replacing it with the more capacious ‘discourse’. But this may be to relinquish too quickly a useful distinction. The force of the term ideology lies in its capacity to discriminate between those power struggles which are somehow central to a whole form of social life, and those which are not. A breakfast-time quarrel between husband and wife over who exactly allowed the toast to turn that grotesque shade of black need not he ideological; it becomes so when, for example, it begins to engage questions of sexual power, beliefs about gender roles and so on. To say that this sort of contention is ideological makes a difference, tells us something informative, as the more ‘expansionistic’ senses of the word do not…
این اصلِ چیزی است که ایگلتون نوشته. تاکید رویِ it becomes so از من است. مترجم، به جایِ it becomes so when، عبارتِ «باز چنین است هنگامی که» را گذاشته است و دو جملهی پَس و پیشِ it becomes so را با نسبتِ شباهت، به هم پیوند زده و این برداشت را به وجود آورده که نه دعوایِ زن و شوهری ایدئولوژیک است، نه بگومگوها بر سر نقشهایِ جنسیتی. در صورتی که منظورِ ایگلتون، و البته منطقِ متن، درست برخلافِ این است: بگومگوی زن و شوهر بر سرِ افتضاح به بار آمده بر سرِ میزِ صبحانه، ایدئولوژیک نیست، امّا وقتی بحث بر سر نقشهایِ جنسیتی [به طورِ ضمنی همین زن و شوهر] باشد، ایت بیکامز سو!
این تنها یک از نمونه از متنهایِ ترجمهشدهای است که با آنها سر و کلّه زدهام. ترجمهیِ «درآمدی بر ایدئولوژی» پر است از اینگونه اشتباهاتِ مفهومی و سر و ته شدنهایِ اصلِ مطلب و البته به گم شدنِ سررشتهیِ منطقیِ بحث. بد نیست چهار پنج نفر آدمِ عاقلِ با سواد، دورِ هم جمع شوند و متنهای نظریِ ترجمهشده به فارسی را با اصلِ آنها مطابقت بدهند و آن ترجمههایی را که یِلخیتر از بقیهاند، وجین کنند. بدونِ شک، بخشی از «عطشِ ترجمه» از همان «عطشِ دانستن» آب میخورد، امّا تا روشی قاعدهمند برایِ خواندن و نوشتن پدید نیاید، نه تنها این بارِ کج به جایی نمیرسد، بلکه مایهیِ خندهیِ خلایق خواهد شد. [اگر تا کنون نشده باشد!]