فکر کنم همیشه برام اینطوری راحت تر بوده که منتظر یه زمان یا اتفاق خاص باشم. زمان مدرسه خب خیلی سخت نبود. یکسال برامون زمان بندی شده بود و فقط…
چند روز پیش از هاست سرور قبلی برام ایمیل اومد که موقع تمدید اشتراک رسیده و اگه تا فلان تاریخ کاری نکنم خودشون خود به خود اشتراک وبسایت رو…
نوستالژی مدرن
کی فکرشو می کرد وبلاگ نویسی اینقدر زود تبدیل به نوستالژی و خاطره بشه. دنیای ما این شکلی شده، نه؟ یاهو مسنجر که کلا مرحوم شد، وبلاگ نویسی هم از…
باز هم مهر …
15 سال!
15 سال گذشته از اولین روزی که من و پژواک و امیرعباس همدیگه رو دیدیم. امروز پژواک یاداوری کرد که 9 سالش رو…
زندگی
کار تمام وقت واسه آدم فرصت فکر کردن نمیذاره. من دو سه روز وقت لازم دارم که تجدید قوا کنم و تا میام به خودم بیام و ببینم دنیا دست کیه دوباره دوشنبه است…
تعارف
آدما به یه سنی که میرسن میزنه به سرشون. حالا نمیدونم سنه، یا تاریخه یا یهو از خواب اینطوری بیدار میشن. حالا این سنه ممکنه برای بعضی ها شصت و پنج باشه،…
شتاب زمان
یادمه بچه که بودم کلی طول میکشید که یک سال بگذره و عید بشه. یا سه ماه تعطیلی تابستون به نظر یه عمر میرسید. الان که سر کار میرم و روزها شبیه همه،…
گربه
اوضاع طوریه که انگار اینجا خونه گربه هاس و من مهمونم و مزاحم. الان که دارم اینو مینویسم یکیشون رو صندلی کامپیوتر لم داده و من رو لبه با بدبختی نشستم و مواظبم هم این له نشه هم خودم نیافتم.
اون یکی هم تا یه خورده دیر برم تو تخت، میخوابه اون وسط و من مثل این عکس، باید مانور بدم دورش. تازه خر و پف…
دشواری های زاده شدن در ایران
منشیمون یه پسر 6 ساله داره که تازه رفته پیش دبستانی. داره واسم از دغدغه هاش تعریف می کنه، می گه پسرش از مدرسه میره خونه مامانش…
Babywearing 3
قسمت سوم و آخر:
من زماني كه دنبال خريد وسايل بچه بودم، سخت ترين بخش خريدم انتخاب كالسكه بود! خب فكر ميكني كه همه يه…